تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم»

ساخت وبلاگ
امشب به امام رضا میگم باهات درو و دل کنم؟بعد میگم خداییش، جان امام جواد، بگو شما غریب ترید یا من؟من تو خونه خودم، شهر خودم، بین دوست و فامیلامون غریبمشما همون موقع هم اگه کم یار داشتید حداقل یار بودننه اینکه دور از جون مگسان دور شیرینی...بهتون گفتم روز نذری جز مامانم اینا و مادرشوهرم کسی نبودبرای چند تا همسایه بردم و دوست حسین و خودمون....دلم بد شکست وقتی دیدم با وجود اینکه گفتم نذری دارم همه رفتن سفر..همونجا به امام رضا گلایه کردم گفتم آقا نذرم دل قبولی شما نبود که کسی قابل ندونست ما را؟بعدا نوشت:من از کسی گلایه ندارم یک موضوعی بین من و امام رضا هست که فکر میکنم هنوز ازم دلگیرندو این اتفاق برای من شبیه یک نشونه بود که شاید اقا نذرم را قبول نکرده♥ نوشته شده در دوشنبه بیست و هفتم شهریور ۱۴۰۲ ساعت 1:0 توسط اف.شین : تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم»...
ما را در سایت تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : farzandaneman بازدید : 42 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1402 ساعت: 0:37

بافته های رنج از محمدعلی افغانیآلبوم خانوادگی از دانیل استیلو جین ایر اثر شارلوت برونتهفعلا دارم این 3 تا را میخونمیکیش را ساعت استراحت اداریم میخونمیکی تو گوشیمه و ساعات بیکاری بیرون از خونه(در صف انتظار بانک ها و ...)و اون یکی برای تو خونه استکتاب که میخونی میری تو یک دنیای دیگهدنیای خیلی قشنگیه*******دیروز علی را بردم جشن غنچه هاچقدر بهش خوش گذشتاز تمام بچه ها ریزه میزه ترِبرعکس من که همیشه به خاطر قد بلند و درشتی هیکلم اخر صف بودمجدیدا چقدر احساساتی شدم دیروز با دیدنش اشک تو چشام حلقه زدبراش دعای خیر کردمچقدر زود بزرگ شدندانگار دیروز بود به دنیا اومد و با سختی خدا دوباره به من دادش♥ نوشته شده در سه شنبه بیست و هشتم شهریور ۱۴۰۲ ساعت 8:36 توسط اف.شین : تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم»...
ما را در سایت تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : farzandaneman بازدید : 42 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1402 ساعت: 0:37

داداشم از کربلا برگشت

امشب میرم دیدنش

دلم خیلی براش تنگ شده

زنگ زدم میگه خونه نیستم

نمیدونم چه معنی میده وقتی از سفر ده روزه میای خونه نشینی تا بیان دیدنت اونم کی؟ آبجی بزرگه. تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم»...

ما را در سایت تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : farzandaneman بازدید : 44 تاريخ : پنجشنبه 16 شهريور 1402 ساعت: 21:34

امروز به معنای واقعی شلوغ بود با اینکه اصلا این خانم را از نزدیک ندیده بودم و از همسرش هم دل خوشی نداشتم و میشه گفت ازش متنفر هم بودم ولی امروز جیگرم آتیش گرفتبرای بچه هاش، پدر و مادر و خواهرش حتی برای همسرش شاید برای ما مدیر خوبی نبوده ولی شنیدم همسر فوق العاده خوبی بوده و همین طور مرحومه هم زن خوبی بوده از طرفی یک لحظه کوتاه فکر کردم اگه من جای این خانم بودم واقعا بچه هام بعد از من چی‌به سرشون می اومد؟گریه کردم از ته قلبم برای همسر و خانواده اش برای پسری که یک عمر با عذاب وجدان زندگی میکنهبرای پدری که کمرش شکست و مادری که نفسش بالا نمی اومدو برای زنی که هنوز تو دنیا خیلی کارهای نیمه تمام داشتخدا رحمتش کنه♥ نوشته شده در پنجشنبه شانزدهم شهریور ۱۴۰۲ ساعت 1:5 توسط اف.شین : تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم»...
ما را در سایت تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : farzandaneman بازدید : 41 تاريخ : پنجشنبه 16 شهريور 1402 ساعت: 21:34